- عیب جو
- عیب جوینده، جویندۀ عیب دیگران، کسی که عیب ها و بدی های دیگران را تفحص می کند و آشکار می سازد
معنی عیب جو - جستجوی لغت در جدول جو
- عیب جو
- جوینده عیب دیگران
- عیب جو ((ی))
- کسی که تفحص بدی ها و معایب دیگران کند، تا آن ها را آشکار سازد، بدگوی مردمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دژ براز خرده گیر نکوهش خرده گیری خرده بینی
تفحص عیب و خطای دیگران، نکته گیری، خرده گیری
آنکه عیب و خطاهای دیگران را نادیده می گیرد
آکپوش آنکه عیب دیگران را می پوشاند و خطای آنان را اغماض می کند: (غالبا صفت خدای تعالی) کریم عیب پوش
آنکه غیب گوید، کسی که از غیب خبر دهد و از اسرار و امور نهانی سخن بگوید
آبی که در آن جو پوست کنده جوشانیده باشند و مرکب ازآب وگاز کربنیک والکل وغیره میباشد
جستجو کننده، کاوند
جویندۀ رد و اثر چیزی
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
پی جوی کسی یا چیزی شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن
((~ِ جُ))
فرهنگ فارسی معین
نوشابه الکلی ضعیف که از مالتوز و مخمر آب جو تهیه شود، ماءالشعیر، شراب جو، فوگان، فقاع